سوسا وب تولز - ابزار رایگان وبلاگ
سوسا وب تولز -ابزار وبلاگ
مطالبی درباره ی حضرت محمّد(ص)
به سوی بهشت
این وبلاگ درباره حضرت محمد میباشد.

 

                                                        "به نام خدا"

 

 

"شهادت در و دیوار"
امام صادق فرمودند:یک نفریهودی که اسمش«سحبت»بودخدمت رسول خدا(ص)رسیدوسوالاتی ازآن حضرت نمودتا آنکه پرسید:ازکجامعلوم است که توپیامبرخداباشی؟

حضرت صادق(ع)فرمود:هیچ سنگ وچیزدیگری درآن اطراف نبودمگرآنکه همه بازبان عربی واضح گفتند:ای سحبت! او رسول الله(ص) است.

سحبت گفت:من تا کنون چیزی روشن تر از این مطلب که امروزدیدم ندیده بودم وسپس شهادتین رابه زبان جاری کرد و مسلمان شد.[ اثبات الهداة جلد1 صفحه228]

"خصوصیّت رسول اکرم(ص)"
"امام باقر"(ع)فرمودند:در"رسول اکرم"(ص)سه خصوصیّت بودکه درهیچ کس نبود:

1-سایه ای نداشت.(یعنی وقتی درآفتاب راه می رفت سایه نداشت).

2-ازجایی عبورنمی فرمودمگرآنکه تا دو روزبوی عطرآن حضرت از آنجابه مشام مردم می رسید.

3-به هیچ سنگ ودرختی عبونمی فرمود مگر آنکه برایش سجده وتعظیم(مناسب حال خود)می کردند.[اثبات الهداة جلد1 صفحه 225 حدیث6.]

«نورچهره مبارک آن حضرت»

«امام صادق»(ع)فرمودند:اگر«رسول الله»(ص)در شبی که کاملاً تاریک بود از جایی عبورمی کرد نوری مانند پاره ی ماه از او ساطع بود.[اثبات الهداة جلد1 صفحه226 حدیث7]

منبع:کتاب رسول اکرم(ص)صفحه۲۱۸و۲۱۹




تاریخ: چهار شنبه 19 مهر 1391برچسب:,
ارسال توسط علی جمال شورابی

 

                                                 

                                                       "به نام خدا"

 

 

"گوشه ای از اخلاقیات رسول اکرم(ص)"

از پیامبر اکرم(ص) کرامات زیادی مشاهده می گردیده است که در این پست مختصری از آن را برای شما دوستان نقل می کنیم.

او در خواب مثل بیداری آنچه در اطرافش اتّفاق می افتاد درک می کرد.

او همانگونه که از پیش رو می دید از پشت سر هم می دید.

او وقتی در آفتاب راه می رفت سایه نداشت.

او در شب تاریک مثل ماه می درخشید.

او وقتی در شب دست به دعا بر می داشت از نور دستانش اطراف روشن می شد.

او وقتی از کوچه و یا خیابانی عبور می کرد تا مدتی آن کوچه و آن خیابان معطر بود.

بدن مبارکش،عرق نازنینش به قدر معطر بود که هیچ عطری به پای آن در خوشبویی نمی رسید.

او وقتی در آفتاب عبور می کرد فوراً ابری ایجاد می شد و بر سر مبارکش سایه می انداخت و هیچ پرنده ای از بالای سر آنحضرت عبور نمی کرد.

او وقتی آب دهان بر مریضی می زد شفا می یافت و اگر به چیزی می مالید آن چیز برکت می کرد.

او قدرت سخن گفتن به تمام زبانهای دنیا را داشت.

او با هفتاد زبان می نوشت با آنکه استاد ندیده بود.

آنحضرت غالباً دو زانو می نشست و هیچگاه چهار زانو نمی نشست.

آنحضرت به همه مساوی نگاه می کرد و هرگز پای خود را در مقابل مردم دراز نمی کرد.

آنحضرت با هرکس مصافحه می کرد دستش را از دست او نمی کشید تا او دستش را بکشد.

آنحضرت مسواک زیاد می زد و آن را مستحب مؤکد برای امّتش می دانست.

آنحضرت در وقت غذا خوردن به طرف راست و چپ نگاه نمی کرد و سرش پایین بود.

آنحضرت در سخنانش هیچ گاه قسم نمی خورد و بر خلاف حقیقت حرفی نمی زد.

آنحضرت به اهل بیت خود خدمت می کرد و به آنها کمک می فرمود.

آنحضرت هدیه همه را می پذیرفت و ردّ احسان نمی کرد.

آنحضرت بیشتر لباس سفید می پوشید و بخصوص از پوشیدن لباس سیاه خودداری می کرد.

آنحضرت انگشتر به انگشت کوچک راست می کرد.

آنحضرت هیچگاه کاری را که لازم باشد عذرخواهی کند نمی کرد و عذر دیگران را فوراً می پذیرفت.

آنحضرت هیچگاه لباسش بهتر از لباس خدمتگزارانش نبود و با آنها غذا می خورد.

او اکثراً رو به قبله می نشست و بیاد خدای تعالی بود

او همیشه متبسّم بود و با مردم با روی باز حرف می زد و بشّاش بود.

او نمی گذاشت کسی در مقابل او بایستد در حالی که او نشسته باشد.

آنحضرت همیشه خود را معطر می کرد و هیچکس از او بوی بدی استشمام نمی کرد و حتّی سیر و پیاز نمی خورد.

آنحضرت اکثراً به طرف راست می خوابید و دست راست را زیر سر می گذاشت.

آنحضرت کمتر گوشت می خورد و نه شکار می کرد و نه حیوانی را می کشت.

آنحضرت به میهمانی هرکس که او را دعوت می کرد می رفت اگرچه برای خوردن پاچه ی گوسفندی بود.

منبع:کتاب رسول اکرم(ص)صفحه40 الی43


 
 




تاریخ: چهار شنبه 19 مهر 1391برچسب:گوشه ای از اخلاقیات رسول اکرم,به سوی بهشت,,
ارسال توسط علی جمال شورابی

                                                                به نام خدا

 

فضیلت صلوات فرستادن بر پیامبر و حضرت زهرا سلام الله علیها


  دلیل دیگرى که «ولیةاللَّه» بودن حضرت صدیقه زهرا سلام‏اللَّه‏علیها را اثبات مى‏کند، استقلال اوست در موضوع صلوات فرستادن بر آن حضرت و کیفیت زیار!D8


ارسال توسط علی جمال شورابی

به نام خدا

با نام ویاد خداآغاز می کنم مباحثی درمورد زندگانی خاتم الانبیاء حضرت محمد(ص) وخلفای راشدین (رض) تا هم برسطح آگاهی بنده افزوده گردد وهم بعضی موارد ومطالب که روی آنها سرپوش نهاده شده آشکار گردد:

زندگانی حضرت محمد (ص)

رسول خدا دریکی از بزرگترین خاندان های عرب یعنی بنی هاشم بدنیا آمده است زیرا طایفه بنی هاشم از بزرگترین شاخه های طایفه قریش بودند وقریش نیزازبزرگترین طایفه های عرب وبلند مرتبه ترین آنان بودند .

پیامبر (ص) یتیم بزرگ شد زیرا دوماهه درشکم مادر بود  که پدزش عبدالله فوت نمود. ودرشش سالگی نیز مادرش آمنه فوت کرد  وپیامبر خدا دردوران بچگی مزه تلخ محروم بودن از مهر ومحبت پدر ومادری محروم شد  بعد ازفوت مادرپیامبر عبدالمطلب پدربزرگ محمد سرپرستی اورا به عهده گرفت درسن هشت سالگی پیامبر عبدالمطلب نیز فوت نمود وبعد ازاو عموی پیامبر ابوطالب سرپرست اوشد تا اوبزرگ ونیرومند گردید .

 رسول خدا ۴ سال اول زندگیش رادرصحرا ودرمیان خانواده بنی سعد سپری نمود که صحرا نشینی باعث شدتا  دارای جسمی قوی بدنی سالم وزبانی فصیح شودو در کودکی اسب سواری رابه خوبی یاد بگیرد.

اودر اوایل جوانی گوسفندان مردم مکه را چوپانی می کرد وازآنان دستمزد می گرفت ودر ۲۵ سالگی با اموال ودارایی های خدیجه مشغول تجارت شد.

رسول خدا پیش ازآنکه به پیامبری مبعوث گردند دوبار به شهرهای بصری در منطقه شام سفرکرده است بار اول دردوازده سالگی به همراه عمویش ابوطالب جهت تجارت به شهر بصری سفر کرد وبار دوم درسن ۲۵ سالگی بااموال خدیجه جهت تجارت به این شهر رفت.

محمد(ص) در غار حرا

چند سال پیش ازبعثت پیامبر خداوند علاقه به خلوت وگوشه نشینی رادردل آن حضرت قرار داده بود ایشان درهرسال درماه مبارک رمضان درغار حرا به عبادت خداوند وتکر درنعمت های بزرگ الهی می پرداخت. حضرت همین کار را ادامه داد تا درهمان غار وحی فرستاده وقرآن برپیامبر نازل گردید.

بعثت پیامبر(ص)

وقتی پیامبر چهل سال راتمام کرد وحی برایشان نازل گردید؛ (ام المومنین) عایشه رضی الله عنها چگونگی نازل شدن وحی رااینچنین بیان می کند او می گوید: اولین مرحله نازل شدن وحی بررسول خدا خوابهای راست وصالح بود پیامبر هرخوابی راکه می دید نتیجه آن مانند روشن صبح آشکار می گردید او سپس به خلوت وکناره نشینی علاقمند شد وشبهای پشت سرهم درغار حرا خلوتنمود ودرآنجا مشغول عبادت خداوند بودتا درآن غار وحی برایشان نازل شد و جبرئیل نزد او آمد گفت بخوان محمد گفت خواندن نمی دانم  جبرئیل او را گفت وچنان فشارش داد که پیامبر ناراحت شد باز رهایش کرد وگفت : بخوان . باز هم محمد گفت خواندن نمی دانم . جبرئیل تاسه نوبت اورا گرفت وفشار داد ودربار سوم گفت : « ‌اقرا باسم ربک الذی خلق »

رسول خدا درحالی که ترسیده بود وبدنش می لرزید به خانه خدیجه برگشت وگفت : مرا بپوشانید؛ ایشان رابا پارچه ای پوشاندند تا ترسش برطرف شد سپس واقعه رابرای خدیجه بیان کرد او گفت : ازخویش می ترسم ؛ خدیجه گفت نه نترس به خدا سوگند خداوند هرگز تورا نمی آزارد ؛ زیرا تو صله رحم انجام می دهی روزی کسب می کنی مهمان نواز هستی ودرانجام کارهای حق کمک می کنی.

اولین کسانی که به پیامبر (ص) ایمان آوردند:

اولین کسانی که به پیامبر ایمان آورد ند از زنان همسرش خدیجه بود پازکودکان علی ابن ابی طالب که ده سال داشت ایمان آورد  واز مردان ابوبکر صدیق به رسالت آن حضرت ایمان آوردند.

پیامبر به مدت سه سال محرمانه کسانی را که به عقل وخرد آنان اطمینان داشت به دین اسلام دعوت کرد تا جمعی از مردان صاحب عقل وخرد مسلمان شدند.

پس ازآنکه تعداد مسلمانان نزدیک به سی نفر رسید خداوند به پیامبر دستور داد تامردم را آشکارا به دین اسلام دعوت نمایند واز این مرحله بود که بت پرستان ومشرکان شروع به آزار واذیت مسلمانان نمودند.

هجرت به حبشه

پس ازعلنی شدن دعوت پیامبر مشرکان به آزار واذیت  مسلمانان پرداختند بطوریکه بعضی ازیاران پیامبر زیر شکنجه های کفار شهید شدند وبعضی دیگر نابینا ومجروح شدند ولی آنان برعقیده خویش ثابت ماندند . مشرکین چون استقامت مسلمانان رادیدند  تصمیم گرفتند که باپیامبر صلح کنند وبه آن حضرت گفتند : هرچه مال وثروت از ما درخواست کنی به تو می دهیم وتورا پادشاه خود می کنیم  بشرط اینکه ازتبلیغ این دین دست بردارید اما آن حضرت فرمودند : به خدا قسم اگر آفتاب رادر دست راست وماه رادردست چپ من بگذارند ازدعوت خود دست برنمی دارم تا ماموریت خود راانجام دهم یا دراین راه کشته شوم.

با زیاد شدن آزار اذیت مشرکین نسبت به مسلمانان پیامبر دستور دادند: از مکه بیرون روید وبه حبشه هجرت کنید که درآنجا پادشاهی عادل حکومت می کند و درآن سرزمین برکسی ظلم نمی شود تا خداوند برای شما گشایشی حاصل کند.

هجرت به مدینه

خبر مسلمان شدن  تعداد زیادی از مردم مدینه به گوش قریش رسید وآنان آذیت وآزارشان رانسبت به مسلمانان شدیدتر کردند به همین خاطر رسول خدا به مسلمانان دستور داد تا به مدینه هجرت کنند  مسلمانان بطور محرمانه به مدینه هجرت نمودند  ولی عمربن خطاب (رض) آشکارا هجرت کرد اواعلام نمود که می خواهد به مدینه هجرت کند به آنان گفت : کسی که می خواهد مادرش به عزایش بنشیند فردا دراین وادی سرراه من قرار بگیردولی کسی جرات نداشت که درراه او حاضر شود.

وقتی مشرکین قریش فهمیدند که مسلمانان در مدینه در عزت وآرامش بسر می برند  درمحلی بنام دارالندوه  جلسه ای تشکیل دادند  آنان تصمیم گرفتند که شخص پیامبر را به قتل برسانند گفتند درهر طایفه ای جوانی نیرومند انتخاب شود وباهم محمد رابکشند تا خون درمیان طایفه ها تقسیم شود  جوانان انتخاب شده در کنار درخانه آن حضرت کمین گرفتند تا شب هجرت ایشان رابکشند اما رسول خدا آن شب در بسترش نخوابید و وحضرت علی درجای او خوابید و وقتی مشرکان به خانه پیامبر هجوم بردند دیدند که حضرت علی دربستر پیامبر خوابیده است.

آری پیامبر خانه اش را ترک نمود ولی کسانی که درکمین بودند تا ایشان را به شهادت برسانند آن حضرت را ندیدند رسول خدا به خانه ابوبکر(رض) رفت  ابوبکر ازپیش دوشتر رابرای سواری خود وپیامبر آماده کرده بودآنان بسوی مدینه حرکت کردند وابوبکر (رض) مردی را برای راهنمایی اجاره گرفت .

نجات پیامبر از قتل برای قریش قیامتی شد آنها از راه مکه به مدینه به دنبال حضرت محمد وابوبکر رفتند اما آنها رانیافتند سپس  با رد پایابان خبره از راه یمن تا غار ثور رفتند و دردو غار ماندند  بعضی گفتند شاید محمد ورفیقش در این غار باشند اما بعضی دیگر گفتند مگر نمی بینید که عنکبوت در غار راتنیده وکبوتران درآنجا لانه ساخته وتخم گذاشته اند همه اینها دلیل براین است که کسی مدتها داخل غار نشده است.

بعد از آن واقعه عظیم وتاریخی در غار ثور رسول خدا درراه مدینه وارد روستای قبا شد ودر آنجا اولین مسجد دراسلام را بنا نمود سپس به مسیرش ادامه داد وهنگام فرارسیدن نماز جمعه ایشان وارد قبیله بنی سالم بن عوف شدند ودرآنجا مسجدی ساختند واولین نماز جمعه رادرآنجا اقامه نمودند.

جنگهای پیامبر:

هرجنگی که پیامبر درآن شخصا حضور داشته اند را غزوه می نامند

وهر جنگی که بدون حضور شخصی پیامبر بود سریه نام دارد

تعداد غزوات پیامبر  ۲۶ غزوه است وتعداد سریه های پیامبر ۳۸  سریه است

از میان غزوات یازده غزوه ازهمه مشهورترند که عبارتند از: غزوه بدر ؛ غزوه احد ؛ غزوه بنی نضیر  ؛ غزوه احزاب ؛ غزوه بنی قریظه ؛ غزوه حدیبیه ؛ غزوه خیبر ؛ غزوه تبوک ؛ غزوه فتح مکه ؛ غزوه حنین ؛ و غزوه تبوک رانام  برد  درمورد چگونگی اتفاق این غزوات به کتاب زندگانی حضرت محمد وخلفای راشدین تالیف مصطفی السباعی چاپ انتشارات کردستان مراجعه شود.

پیامبر درسال دهم هجری  ودرسن ۶۳ سالگی دارفانی راوداع گفته وبه دیار باقی شتافتند."پپایان"  




ارسال توسط علی جمال شورابی
آخرین مطالب

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 19
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 31
بازدید ماه : 52
بازدید کل : 64222
تعداد مطالب : 30
تعداد نظرات : 4
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


به سوي بهشت

آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 19
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 31
بازدید ماه : 52
بازدید کل : 64222
تعداد مطالب : 30
تعداد نظرات : 4
تعداد آنلاین : 1

Get a Free iPhone 4 from Xpango - click here